یار امام زمان
 
عضو باشگاه وبلاگ نویسان راسخون بلاگ
 

هنوزم انتظارو انتظار است

هنوزم دل به سینه بی قرار است


هنوزم خواب میبینم به شبها همان مردی که بر اسبی سوار است

همان مردی که جمعه آید روزی …

و این پایان خوب انتظار است

کاش می شد در میان لحظه ها .....

لحظه ی دیدار را نزدیک کرد

کاش می شد .... واژه ها را شست و انتظار را تفسیر کرد

ولی افسوس …..افسوس ... افسوس.... از این همه منیتی که در وجود ما نهفته....

و این منیت ما شده دجال وجودی ما....

 



ادامه مطلب

، 
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 15 تیر 1393  توسط [ra:post_author_name]

عصر یک جمعه ي دلگیر

دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

چرا لحظه ي باران نرسیده است؟

وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است

به ایمان نرسیده است

و غم عشق به پایان نرسیده است.

بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید،

بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟


چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟

دل عشق ترک خورد،

گل زخم نمک خورد،

زمین مرد،

زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد،

زمین مرد، زمین مرد ،

خداوند گواه است،دلم چشم به راه است،

و در حسرت یک پلک نگاه است،

ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،

برسد کاش صدایم به صدایی...


ادامه مطلب

، 
 
نوشته شده در تاريخ چهارشنبه 4 تیر 1393  توسط [ra:post_author_name]

اي منتظر، غمگين مباش قدري تحمل بيشتر، امام زمان(عج) خواهد آمد و حضورش تسلاى دل ياس‏هاى كبود خواهد بود.

همه در انتظار توايم، بيا كه عشاق زير سقف خيمه اسلام در ميان شقايق و آلاله، با صفا و بي ريا، همچون آب در پي چشمه سار نوراني ولايت، حديث «عجل علي ظهورك» را تلاوت مي‌كنند، بيا و با طلوعت جهان را در حيرت نور بيفشان، بيا و سقف خيمه انتظار را بشكاف و دريچه‌هاي ملكوتي ديدار را برايمان بگشاي.

ما پيروان راه هزاران ساله انبيا هستيم و به عهد ازلي خويش با آفريدگار متعال لبيك گفته‌ايم و براي تحقق آن عصر موعود، عصر عدالت و حاكميت احكام خدا، قيام كرده‌ايم تا راه تاريخ را به سوي نور بگشاييم و اگر چشم دل باشد، خواهد ديد كه اين راه با بال‌هاي ملايك فرش شده است.
رايحه ظهور موعود، دل شيفتگان حق را بي‌تاب كرده و آنان را به صحنه حضور كشانده است. اما مهدي جان! اين قرن قرني است كه حق در كره زمين
به حاكميت خواهد رسيد آينده در انتظار توست...
در ميان بيدار دلان سراسر كوه ارض هستند بسا دلدادگاني كه به خيل منتظران موعود پيوسته‌اند.
منتظران موعود اهل مبارزه‌اند و مي‌دانند خلوص عشق موحدين جز به ظهور كامل نفرت از مشركان و منافقان ميسر نخواهد شد، اما از آن فراتر اهل ولايت و اطاعتند و انتظار مي‌كشند تا فرمان چه در رسد.
مولاي من غيبتت مصيبت است و نبودنت فاجعه، روزي كه بي انتظار تو سپري شود روز نيست ظلمات محض است، دست گرم نوازش است، روزي كه نباشد، زندگي انجمادي بيش نيست.
پر و بال وجودم تنها در امتداد چشم‌هاي زيبايت باز مي‌شوند و اوج مي‌گيرند، بي تو بودن غير ممكن‌ترين تصور است، اي پيوند خورده با جاودانگي ‌اي تنها سيراب‌كننده همه تشنگي‌هايم، رضايت تو... مولا، سخت دلتنگم.
چرا ظهورت را بشارت نمي‌دهي؟ تنها نور جمال تو ظلمات دلتنگي را مي‌شكافد سخت محتاج ظهورت نشسته‌ام تا از پشت كوه‌هاي سر به فلك كشيده فراق، بار ديگر نگاهم مهمان شود بر نظاره تو.
 



ادامه مطلب

، 
 
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 3 تیر 1393  توسط [ra:post_author_name]

دوباره با نفس گرم يار خواهم رفت
به سوي منزل آن بيقرار خواهم رفت

بسوي مستي چشمان منتظر با اشك
به پيشواز نگاه نگار خواهم رفت

بريده شد نفسم در ميان اين زندان
به دامن چمن و لاله زار خواهم رفت

تمام جسم و وجودم فداي ديدارش
چو تشنه اي به دل چشمه سار خواهم رفت

به رسم عشق و محبت ،چو عاشقي مجنون
به راه آمدنش جان نثار خواهم رفت

اگر تمام جهان هم بريد از عشقت
به انتظار تو من بي قرار خواهم رفت

 



ادامه مطلب

، 
 
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 2 تیر 1393  توسط [ra:post_author_name]

سالها در حسرت یک نگاه گرم از جانب تو مانده ام ......

سالیان دراز می گذرد،اما من هنوز چشم انتظارم ....

آنقدر پریشان شده این چشمایم که پلک برهم نهادن هم نمی تواند برایم جوابگوی رسیدن به آرامش باشد ....

کاش می شد نگرانی این چشمهای حقیرم را به انتظار رسیدن به تو زیبا می کردم ....

کاش می شد اشک های ناقابلم را برای سلامتی وجودت هدیه می کردم ....

آمدم با تو نجوا کنم و بگویم روزگاری بود پریشانیم را ،افسوسم را و اشک هایم را به دست تقدیر سپردم و ویران کردم وجود خویش را ....

گرچه می دیدی احوالم را و شنوا بودی گفته هایم را اما باز با تو می گویم ....

با تو می گویم را عهد شکنی هایم ....

با تو می گویم از ......

نمی توانم دوباره بازگو کنم ...

فقط با تو می گویم مرا بپذیر اکنون ....

مرا بپذیر با تمام بدیهایم .....

مرا بپذیر با تمام بی وفاییهایم ....

مرابپذیر با تمام عهدشکنیهایم .....

فقط مرا بپذیر ............



ادامه مطلب

، 
 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 1 تیر 1393  توسط [ra:post_author_name]